اصول نشانه گذاری در زبان فارسی و انواع جمله
دو نقطه ( : )
دو نقطه در موارد زير به کار ميرود:
پيش از مجموعهاي از شواهد، مثالها، اقسام و اجزا. مانند: و اين شراب انواع دارد: شراب محبت، شراب عشق، شراب وصال، شراب جمال.
پيش از عبارت توضيحي در بيان يا تاييد مطلبي. مانند: نتيجه ي اين حادثه دور از انتظار بود: دولت استعفا داد.
پيش از نقل قول مستقيم، اگر با حرف ربط «که» آغاز نشده باشد. مانند: گفت: « نماز را هم قضا کن که چيزي نکردي که به کار آيد. »
براي جدا کردن اجزاي ساعت. مانند: ٣۵: ١ بعد از ظهر.
نشانه ي سه نقطه (... )
براي نشان دادن ناتمام ماندن يا حذف پارهاي از سخن به کار ميرود. حسنک، با عزمي راسخ و خاطري آزاد، زن و فرزند و جاه و مقام و ... را بدرود گفت.
نشانه ي نقل قول یا گیومه ( « » )
نشانه ي نقل قول در موارد زير به کار ميرود:
براي نقل قول مستقيم. غزالي گويد: «بدان که هرچه در دست سلطانيان روزگار است، که از خراج مسلمانان ستدهاند يا از مصادره يا از رشوت، همه حرام است». توجه: در نوشته ي بسياري از نويسندگان به جاي نشانه ي فارسي ِ(« ») نشانه ي انگليسي " - " به کار برده مي شود که البته به دليل بهره گرفتن از خطوط کامپيوتري غير فارسي مي باشد. ليکن در آن جا که امکان نوشتن نشانه هاي فارسي وجود دارد، به کارگيري آن ها را سفارش مي کنم.
براي جاي دادن مواد زير در درون آن:
1) اصطلاحات علمي و فني، عناوين، واژه ها و تعبيرات مهجور و نا آشنا. مانند: علم تحول واژه ها را « سمانتيک» مي نامند.
2) کلمه يا عبارتي که لفظ آن مراد باشد نه معني و مفهوم آن. مانند: «اقبال» مصدر باب افعال است، «انوشيروان» هجا دارد.
3) واژه يا عبارتي که کاربرد آن از خود نويسنده يا نظر او نيست. مانند: در قرار داد ١۹۰۷، ايران به «مناطق نفوذ» روسيه و انگلستان تقسيم شد. دوستان او را «رشيد السلطان» لقب داده بودند.
توجه - هرگاه عبارتِ درون نشانه ي نقل قول، در پايان جمله ي اصلي باشد، نقطه ي پايان جمله بيرون از نشانه ي نقل قول قرار ميگيرد. در تعريف اصطلاح عرفانيِ هيبت آوردهاند: «اثر، مشاهده ي جلال حق است در قلب؛ و آن درجه ي عارفان است. »
خط فاصله ( - )
خط (-) در موارد زير به کار ميرود: براي جدا کردن عبارات معترضه (يعني عبارتي خارج از موضوع که آن را ميان کلام مي آورند)؛ يک روز تمام - اگر حاجت باشد، دو روز- براي انجام دادن اين کار فرصت داريد.
براي جدا کردن کلمه و عبارت توضيحي يا تاکيدي شهر و هرچه در آن بود – ساکنان و چهارپايان و بناها- در آتش سوخت. به جاي تا و به در بيان فاصله هاي زماني و مکاني و مقداري قطار تهران- مشهد، (١٣۸۶ – ١٣٣۵)، ۲۰ – ١۵ کيلو براي نوشتن فهرست انواع، اگر شماره گذاري آن ها لازم نباشد براي نشان دادن تغيير سخنگو، به ويژه در نمايشنامه يا بخش هاي مکالمهايِ داستان.
جمله و انواع آن
جمله یک یا چند کلمه است که پیام کاملی را از گوینده به شنونده می رساند توضیح: ما گاهی جمله را با فعل می شناسیم، توجّه داشته باشیم که جمله ی بی فعل نیز از اقسام جمله است. مانند: سلام ، آفرین ، صبح به خیر، شب خوش و ...
انواع جمله از نظر پیام و محتوا (موضوع)
1- جمله ی خبری: خبری را به می رساند. در آخر جمله ی خبری (.) می گذاریم. مانند: نادانی گمراهی است.
این همه خلق را شما می بینید خالقی است که آفریدگار ایشان است.
باد بهاری از سوی چمنزار وزید.
هر گل و برگی یاد خدا می کند.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
هرگز کاروان ها ، بدون بدرقه ی تو ( بدون توجّه و عنایت تو ) به مقصد نمی رسند.
2- جمله ی پرسشی ( سوالی): جمله ای است که در آن سوالی مطرح است. در آخر جمله ی خبری ( ؟ ) می گذاریم. مانند: بلبل و قمری چه خواند؟
چه چیزی سبب روشنایی دل می شود؟ منظور از محبّت چیست؟
چرا برخی به دام می افتند؟
3- جمله ی امری: جمله ی است که در آن خواهشی و دعایی و دستوری است. گاهی جمله ی به نام جمله ی دعایی را نیز در نظر می گیرند، امّا در کتاب فارسی ما همه در زیر مجموعه ی فعل امری قرار می گیرند. در آخر جمله ی امری نیز (.) می گذاریم. مانند:
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع ناله ی موزون مرغ بوی خوش لاله زار ( بلند شو و وزش باد بهاری ، ناله ی موزون پرنده و بوی خوش لاله زار را غنیمت بدان. )
این چند واژه را بخوانید و درباره اش فکر کنید.
هیچ عجله نکنید. باهم گفت و گو کنید و دریافت خود را بازگو کنید.
(خدایا) ما را ببخش.
۴- جمله ی عاطفی یا تعجبی جمله ای است که یکی از عواطف انسانی مانند شادی- اندوه- تعجب- تحسین را برس
اند و در پایان جمله عاطفی و تعجبی علامت«!» می گذاریم مثال:
عجب گل زیبایی! آفرین بر دست او!
واژه های هم خانواده
واژه ها باهم ارتباط متفاوتی دارند. به نمونه های زیر دقّت کنیم:
) علم، علوم ، عالم ) از یک ریشه هستند؛ یعنی ، از ریشه ی « ع ، ل ، م » ) (تلاش، سعی ، کوشش ) از نظر معنی باهم ارتباط دارند. (رنج، دنج) ، ( محبّت ، نفرت ) از نظر معنی، مخالف هستند. (خار ، خوار ) ، ( حیات ، حیاط) در تلفّظ شبیه هم هستند. و... نمونه 1 « هم خانواده » ، نمونه ی 2 « مترادف » ، نمونه ی 3 « متضاد» و نمونه 4 « متشابه یا هم آوا » هست. واژه های هم خانواده کلماتی که از یک ریشه یا خانواده باشند:
توضیح: از آن جایی که بسیاری از واژه های وارد شده در زبان فارسی عربی هستند، ممکن است در این کلمات از نظر ریشه یا حروف اصلی هم خانواده باشند، امّا در زبان فارسی، گاهی از نظر ریشه ی فعلی یا بُن فعلی ، هم خانواده هستند: » ( ظالم، مظلوم ، ظلمت ، ظلم) از یک ریشه ی عربی هستند: « ظ، ل ، م (دید، دیدار، باز دید ، دیدنی ) در زبان فارسی از خانواده ی « دید » هستند، که همین خانواده می تواند در زمان حال یا بن مضارع چنین باشد: (بینش، بینا، تیز بین ، بیننده ) که از همان ریشه « دید » هست، اما در زمان حا « بین»
واژه های مترادف ( هم معنی )
واژه های هم معنی اگر در شعر و نثر به خصوص در کنار هم قرار گیرند در درک معنای سخن و یا واژه ها به ما کمک می کند، این گونه واژه ها را « مترادف » می گویند.
حرف های ربط
حرف ربط کلمه هایی هستند که دوکلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهند وآنها را هم نقش و هم پایه یکدیگر می سازند یا جمله ای را به جمله ای دیگر ربط می دهند و یکی را وابسته دیگری قرار می دهند مثال:مجید وبهروز را در خیابان دیدم . در این جمله(و) حرف ربط است و مجید وبهروز هردو مفعول است
مفعول
مفعول اسمی که همراه فعل متعدی می آید و کار بر آن واقع می شودو معنی جمله راتمام می کند مانند:علی رادیدم . کتابی را خریدم مفعول در زمان فارسی به چهار صورت است همراه (را) وآن در صورتی که مفعول شناخته شده باشد. مثال:علی را دیدم.(یعنی آن علی مورد نظر همراه(ی)وآن وقتی است که مفعول معین نباشد مثال: مردی دیدم باغی خریدم (مردی و باغی آشنا نیست) با(را) و ( ی) مثال:من کتابی را که می خرم می خوانم. بدون(را) و (ی) که مفعول بیان جنس می کند. مثال مجید داستان می خواند محمد کتاب خریده است. اگر نمی دانی مفعول کجای جمله است می گوییم «چه کسی را» یا«چه چیزی را» مثال:علی نامه می نویسد –علی چه چیز را می نویسد-نامه- نامه مفعول است مفعول همیشه در قسمت گزاره است .
توجه قید واژه ای است که به مفهوم «فعل» اضافه می کند و توضیحی درباره ی آن می دهد. مانند:محمد تند می رود
توجه قید گاهی به مفهوم صفت – مسند – قید- مصدر چیزی می افزاید و درباره ی آن توضیحی می دهد قید برای صفت مانند : شاگرد بسیار کوشا
فاعل: کننده ی کار ،کسی یا چیزی که در جمله کار از او سر می زند
مثال: محمود به مدرسه رفت.
فعل :
جزو اصلی جمله است و معمولا در آخر جمله می آید. فعل زمان و شخص انجام دهنده کار را هم مشخص می کند.
بیت هرسطر از شعر را یک بیت می گویند،
هربیت از دو مصراع یا(مصرع)تشکیل می شود
قافیه حرفی یا حروفی مشترک در پایان مصراع های شعر را می گویند. مثال:بخور تا توانی به بازوی خویش/ که سعیت بود در ترازوی خویش
نهاد وگزاره
نهاد:قسمت اول جمله که در مورد آن خبر می دهیم.(فاعل همیشه درقسمت نهاد است =
گزاره:قسمتی از جمله که در مورد نهاد خبر می دهد.(فعل همیشه در قسمت گزاره است مثال: علی و مریم به گل ها آب می دهند.
مضاف و مضاف الیه:
هر گاه اسمی به دنبال اسم یا ضمیردیگر بیاید اسم اول مضاف واسم یا ضمیر دوم مضاف الیه است توجه داشته باشید که هر دو چه موصوف وصفت وچه مضاف و مضاف الیه به وسیله کسره به هم وصل می شوند. مثال: پدر حسین، کتاب من، بهار ایران
صفت
واژه یا گروهی از واژه ها ست که درباره ی اسم توضیح می دهد و یکی از خصوصیات اسم را از قبیل حالت مقدار شماره و مانند آن بیان می کند.
موصوف
اسمی که صفت درباره ی آن توضیح می دهدموصوف نامیده می شود. مثال: گل زیبا.
موصوف صفت
صفت های مرکب به شکل زیر ساخته می شود: مثال:الف-اسم + اسم = صفت مرکب مثل:شیرزن ب-صفت + اسم =صفت مرکب مثل نیک مرد
منادا
هر گاه کسی یا چیزي را با آهنگی خاص مورد خطاب قرار بدهیم، به آن منادا گویند. مثال: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نیرند
منادا معمولاً با حرف ندا همراه است: (اي، یا، آي، الف) مانند: اي ایران، دوستت دارم. خدایا، مرا در زندگی موفق بگردان گاهی منادا بدون حرف ندا می آید : نیما، غم دل گو که غریبانه بگویم. گاهی حرف ندا وجود